مطمئنم بابا میتونست نویسنده بزرگی بشه
یا شاعر بزرگی
اما بابای ما شد
و زندگیش درگیر دو دوتا چارتا
حسین بهرامی
مطمئنم بابا میتونست نویسنده بزرگی بشه
یا شاعر بزرگی
اما بابای ما شد
و زندگیش درگیر دو دوتا چارتا
حسین بهرامی
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کردهام بنشین تماشایت کنم...
زمستون هم اومد و خبری از برف نشد
همه جا خشک و سرد شده
اجاق دلتون گرم باشه
حسین بهرامی
بعد از تو، بعد از رفتنت، ای نازنینم
فونت تمام نامهها بینازنین شد
نمیدونم شعر از کیه ولی خلاقیتش جالب بود
حسین بهرامی
ای زلف یار، اینقدر از ما کناره چیست؟
ما دلشکستهایم و تو هم دل شکستهای
صائب جان بگو چجوری وقتی که دلت با زلف یار شکسته حال دلت خراب بوده ولی تونستی اینقدر زیبا این رنج و غمتو به تصویر بکشی؟
چه حالی داشتی وقتی این بیت سرودی؟
چجوری این صحنه را به نصویر کشیدی که هر بار بیشتر میخونمش بیشتر محو هنرنمائیت میشم
حسین بهرامی
حافظ یعنی تو چه حالی بوده که گفته:
زین دایره مینا، خونین جگرم، می ده!!!
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی!
بازم میگم اگه حافظ الان زنده بود با این شرایط سالهای زیادی در زندان بود و آخرش هم اعدامش میکردن
می میخوای مرد حسابی؟؟؟
مگه میشه؟
مگه داریم؟
حسین بهرامی
چی دیدی و چی تو سرت میگذشت آقای مشیری که با این ظرافت گفتی:
تو همه جام جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت!!!
ما توی این دوره زمونه، کی و کجا محو تماشای نگاه یه نفر میشیم؟؟
حسین بهرامی
فال حافظ گرفتم میگه مشکلت فقط و فقط توی میکده حل میشه!
خب من الان چکار کنم واقعا؟؟؟
کجا برم؟
خدااااا
به کویِ میکده هر سالِکی که رَه دانست
دری دگر زدن اندیشهٔ تَبَه دانست
حسین بهرامی
نوشته بود
آدمیزاد
آرامشش رو
مدیون
خساست
توی اعتماد کردن
فرصت دادن
و از خودگذشتگیهای الکیه...!!!
حسین بهرامی